Image and video hosting by TinyPic حکایت دوستی با نشانه شکلات - یک قلب پاک از تمام معابد جهان زیباتر است

یک قلب پاک از تمام معابد جهان زیباتر است


ساعت 11:44 صبح شنبه 87/3/18

      

        حکایت دوستی با نشانه شکلات

من بچه بودم ، اونهم بچه بود...

همه چیز با یک شکلات شروع شد..

من یک شکلات گذاشتم تو دستش..

اونهم یک شکلات گذاشت تو دست من..

سرم بالا کردم ، سرش را بالا کرد..

دید که من را میشناسه...

خندیدم .......

گفت : ...دوستیم ؟

گفتم : دوست ...دوست ...

گفت : ...تا کجا ؟

گفتم : دوستی که تا نداره !!!...

گفت : تا مرگ ؟...

خندیدم و گفتم : من که گفتم تا نداره !..

گفت : باشه تا پس از مرگ ؟..

گفتم : نه ...نه ...نه .....تا نداره !

گفت : قبول تا آنجا که همه دوباره زنده می شوند

 یعنی زندگی پس از مرگ بازهم با هم دوستیم...

 تا بهشت تا جهنم تا هر جا که باشیم ......

خندیدم گفتم : تو تا هر جا که می خواهی ....

تا بذار ....اصلا" یک تا بکش از سر این دنیا تا...

 آن دنیا......

اما من اصلا" براش تا نمیذارم ..........

نگاهم کرد من هم نگاهش کردم....

باور نمی کرد ....

میدونستم اون می خواست حتما دوستی مان ...

تا داشته باشه .....دوستی بدون تا...

 را نمی فهمید.................

زندگی یعنی چکیدن

 همچون شمع از گرمی  عشق

آب شدن زندگی یعنی لطافت

گمشدن در گرمی عشق

گفت : بیا برای دوستیمون یک نشون بذاریم...

گفتم : باشه ...تو بذار ...

گفت : شکلات ، هر بار که همدیگر را می بینیم..

یک شکلات مال تو یکی مال من ...باشه ؟

گفتم : باشه قبوله .....

هر بار میدیدمش  یک شکلات میگذاشتم ...

توی دستش ....

اونهم یک شکلات می گذاشت توی دست من ......

باز همدیگر را نگاه می کردیم ...

و می خندیدیم .....

یعنی اینکه دوستیم ...دوست ...دوست .......

من شکلات هایم را باز می کردم ...

می گذاشتم تو دهنم ....تند ..تند ..میک میزدم...!

 می گفت : شکمو .......

تو دوست شکموی من هستی ...

اونهم شکلاتش را می گذاشت ...

توی صندوقچه کوچک قشنگ ...

می گفتم : بخورش.....بخورش.....

می گفت : نه تموم می شود ...

می خواهم تموم نشود ...

برای همیشه بمونه ...........

صندوقش پر از شکلات شده بود ......

هیچ کدامش را نمی خورد ...........

من همه شکلات هایم را خورده بودم ...

گفتم : اگر یک روز شکلات هایت را...

مورچه ها بخورند ....

آنوقت چکار میکنی ؟.....

گفت : مواظب شون هستم مطمئن باش ...

می گفت : می خواهم نگهشون دارم ...

تا موقعی که دوست هستیم....

ولی من شکلا ت هایم را می گذاشتم تو دهنم ...

می گفتم : نه ....نه .....نه ...

دوستی که تا نداره ...دیونه....

تو کدام کوهی که خورشید

از دست تو می تابد...

 چشم تو چشم ابر ایثار ..

که توی سینه تو خوابه

یکسال ...دو سال ....چهار سال ...

هفت سال ......دهسال ......

بیست سال حالا گذشته .......

او بزرگ شده.....من هم بزرگ شدم....

من همه ای شکلات هایم را خوردم ....

اما اون همه ای شکلات هایش را نگه داشته...

اون آمده که امشب خداحافظی  بکند....

می خواهد برود ....بره آن دور دورا ...

خیلی دور.....میگه میرم اما زود برمیگردم ....

اما من که میدونم اون دیگه بر نمی گرده ......

یادش رفت بمن شکلات بده ......

من که یادم نرفته .....

یک شکلات گذاشتم کف دستش....

گفتم این برای خوردنه ....بخورش........

و یک شکلات هم گذاشتم کف اون دستش ....

و گفتم : اینهم آخرین شکلات برای ...

صندوقچه کوچیکت ........

یادش رفته بود که اون یک صندوقچه داره...

 برای شکلات هایش .....

هر دو تا را خوردش......

خندیدم ...میدونستم دوستی من تا نداره ....

میدونستم دوستی اون تا داره مثل همیشه ....

خوب شد همه شکلا ت هایم را خوردم...

اما اون هیچ کدامش را نخورده .....

حالا با یک صندوق پر از شکلات های نخورده ......

چکار میکنه ........!!!؟

بعدش این آهنگ را براش زمزمه کردم .......

این دیگه فکر نداره ...

وقتی می شنوی می گم تو برو با من نمون ....

حتی اسمم را نیاور .....

اگر یک شب دیگه .....

زیر بارون قدم زدی .....

این را بدون که تموم فکر من .......

پیش تو بود ....پیش تو بود ...........

مثل تو .....توی زندگیم هیچ کس نبود ..........

هیچکس نبود ..........!!!! 

در پایان این حکایت حقیر به این نتیجه رسیدم که

 دوستی های آدمیان در این برهه از زمان و در این

 دنیای خاکی و فانی دارای .....تا .....میباشد و بهترین

 و با ارزش ترین دوستی می تواند فقط با پروردگار

 متعال باشد که دوستی با خداوند  با ارزشترین  و

 بدون  ..." تا .." است و دوستی داناتر و بخشنده تر

و مهربانتر از او وجود ندارد ،پس سعی و تلاشمان 

 این باشد که هر روز طناب این الفت و دوستی

محکم تر از روز قبل شود......

ضمن عرض تبریک  فرا رسیدن بهار فصل طبیعت ...آرزوی تندرستی و سعادتمندی همگی شما دوستان عزیز را از درگاه حق تعالی دارم در پناه حق


¤ نویسنده: رضا

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
41
:: بازدید دیروز ::
1
:: کل بازدیدها ::
40056

:: درباره من ::

یک قلب پاک از تمام معابد جهان زیباتر است

رضا
گرچه شکوه کردن بیهوده است اما لب از سخن فرو بستن نیز آسان نیست

:: لینک به وبلاگ ::

یک قلب پاک از تمام معابد جهان زیباتر است

:: آرشیو ::

ماهیانه

:: اوقات شرعی ::

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::

 

:: موسیقی ::